محل تبلیغات شما

چند روزی ست بیخیال دستکش های نارنجیم موقع ظرف شستن شده ام و امروز که داشتم دست هایم را نگاه میکردم دیدم پوسته پوسته شده اند. و باز حساسیت ! ولی گاهی با دونستن این حساسیت ، دل آدم میکشد که  دست هایش خنکی آب را بغل کند و هرچند تاوان دهد .امروز که جمعه بود و به خودم استراحت دادم ، جارو کشیدم ، گردگیری و ظرف ها را تماما جا دادم توی کابینت ها و بعد به گل ها آب دادم و قاب ها را تمیز کردم و غذا رو پختم . 

گوشیم را برداشتم و نتم را روشن کردم  تلگرام و واتس اپم را چک کردم و حالم بهتر شد. تماس گرفتم و هرچه گفتم چه شده پیچاند !  تعجب کردم از صبح ساعت هشت به من زنگ زده بود که دلم شور میزند و بعد از دو ساعت که زنگ زدم گفت هیچی نبود؛ معلوم بود دارد چیزی را پنهان میکند. خب نگران شدم از اینکه اینطور به هم ریخته بود ولی گفت فردا جای امروز می آییم. فردا هم تعطیل است؛ از برادر جان و پدر جان که منتظر بودن بگذریم من هم خیلی خیلی منتظر بودم.

بعدا نوشت ساعت ۱۵:۴۶: گفت تصادف کرده است.

هیچ او نویس سیصدو پنجاه و چهار :)

هیچ او نویس سیصدو پنجاه و سه:)

هیچ او نویس سیصدو پنجاه و یک :)

ها ,، ,ساعت ,هم ,دادم ,حساسیت ,کردم و ,و بعد ,ها را ,امروز که ,دو ساعت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها